باد ها می وزد و چون پر کاهیم هنوز...
پی شن ریزه ی افتاده به چاهیم هنوز...
سنگ ها از عطش قعر زمین نعره زدند
این چگونه است به اندازه ی آهیم هنوز ؟
ماه تسخیر شد و سجده بر این قافله برد
ما پی دیدن رخ در دل ماهیم هنوز... !
وای بر ما که پی راه بران می گردیم
وای بر ما که در اندیشه ی شاهیم هنوز...
قرن ها مانده که تصویر زمان پاک شود
"چای و سیگار و نماز" ، بین راهیم هنوز...
************
با چه رویی سخن از شادی ما می گویید ؟
دستتان خونی و از عدل خدا می گویید؟
چه غلط ها که نکردید پس پرده ی دین
تف به درگاه خدایی که شما می گویید .
(مهدی قدیری) |